شاخص، فرمولی ست که براساس آن میزان پیشرفت یک پارامتر بررسی میگردد. همچنین با یک شاخص میتوان افراد و وضعیت ها را مقایسه کرد.
فرمول شاخص برای همه یکسان است و توسط یک مرجع بی طرف و براساس اطلاعات خام واقعی مقایسه میگردد. در واقع شاخص ها نشان دهنده مبانی فکری سیستم هستند و در راستای اهداف کلان تعریف میشوند.
برنامه های عملیاتی ، بودجه و گزارشات سالیانه باید شاخص ها را به سمت مثبت، تحت تاثیر قرار دهند.
در وضعیت فعلی، اکثر شاخص ها کل جامعه را در نظر میگیرند و تاکیدی بر عدالت ندارند. همچنین بر استفاده بیشتر از منابع تاکید دارند، بدون آنکه این استفاده بیشتر نیاز باشد.
یکی از مهمترین شاخص های جهانی که ایران هم خود را با آن میسنجد، شاخص تولد ناخالص ملی براساس دلار است. در این شاخص کار زنان خانه دار محاسبه نمیشود. هر چقدر بیشتر منابع مصرف شوند بهتر است و عدالت هم در آن بی تاثیر است.
مثلا در آمریکا که رتبه اول را در این شاخص دارد، درآمد طبقه مرفه در سال 2005 ، حدود 105 برابر طبقه کارگر بوده که در سال 2011 ، حدود 410 برابر شده است. البته آمریکا دلار را چاپ میکند و بالطبع در این شاخص مقام اول را دارد.
شاخص های کشور ما هم اشکالات اقتصاد غرب را دارند. از طرفی اگر بخواهیم شاخص را با سیستم فعلی تغییر دهیم ، ناموفق خواهیم بود.
شاخص های اقتصاد مقاومتی باید در راستای اهداف کلان الگوی ایرانی اسلامی پیشرفت تعریف شوند.
لیست شاخص های پیشنهادی به این شرح است :
ربا ، زكات ، اسراف ، تورم ، ثبات ، قرض ، اشتغال ، یارانه ، داشتن مسکن
این شاخص ها باید فرمول بندی شده و در پارامترهای کوچکتر خرد شوند. در مقالات بعدي با تمركز بر هر شاخص، فرمول و دستورالعمل موردنياز را تدوين خواهيم كرد.
مسئولان براي افتخار يا محكوم كردن خود و ديگران به اين معيارها استناد كنند.
آنچه مسلم است، بسیاری از شاخص های فوق با استفاده از پول “برکت” به وضعیت مطلوبی میرسند.
حضرت امام خامنه اي در ديدار با جوانان خراسان شمالي (مهرماه91) مسئله شاخص گذاري را با ذكر ربا بيان ميفرمايند : “نخبگان موظفند، حوزه موظف است، دانشگاه موظف است، رسانهها موظفند، تريبوندارها موظفند؛ مديران بسيارى از دستگاهها، بخصوص دستگاههائى كه با فرهنگ و تربيت و تعليم سروكار دارند، موظفند؛ كسانى كه براى دانشگاهها يا براى مدارس برنامهريزى آموزشى ميكنند، در اين زمينه موظفند؛ كسانى كه سرفصلهاى آموزشى را براى كتابهاى درسى تعيين ميكنند، موظفند. اينها همه يك وظيفهاى است بر دوش همه. بايد ما همگى به خودمان نهيب بزنيم. در اين زمينه بايد كار كنيم، حركت كنيم.
بنابراين بايد آسيبشناسى كنيم؛ يعنى توجه به آسيبهائى كه در اين زمينه وجود دارد و جستجو از علل اين آسيبها. البته ما اينجا نميخواهيم مسئله را تمامشده فرض كنيم؛ فهرستى مطرح ميكنيم: چرا فرهنگ كار جمعى در جامعهى ما ضعيف است؟ اين يك آسيب است. با اينكه كار جمعى را غربىها به اسم خودشان ثبت كردهاند، اما اسلام خيلى قبل از اينها گفته است: «تعاونوا على البرّ و التّقوى»،(1) يا: «و اعتصموا بحبل اللّه جميعا».(2) يعنى حتّى اعتصام به حبلاللّه هم بايد دستهجمعى باشد؛ «و لا تفرّقوا».(3) چرا در برخى از بخشهاى كشورمان طلاق زياد است؟ چرا در برخى از بخشهاى كشورمان روى آوردن جوانها به مواد مخدر زياد است؟ چرا در روابط همسايگىمان رعايتهاى لازم را نميكنيم؟ چرا صلهى رحم در بين ما ضعيف است؟ چرا در زمينهى فرهنگ رانندگى در خيابان، ما مردمان منضبطى به طور كامل نيستيم؟ اين آسيب است. رفتوآمد در خيابان، يكى از مسائل ماست؛ مسئلهى كوچكى هم نيست، مسئلهى اساسى است. آپارتماننشينى چقدر براى ما ضرورى است؟ چقدر درست است؟ چه الزاماتى دارد كه بايد آنها را رعايت كرد؟ چقدر آن الزامات را رعايت ميكنيم؟ الگوى تفريح سالم چيست؟ نوع معمارى در جامعهى ما چگونه است؟ ببينيد چقدر اين مسائل متنوع و فراگيرِ همهى بخشهاى زندگى، داخل در اين مقولهى سبك زندگى است؛ در اين بخش اصلى و حقيقى و واقعى تمدن، كه رفتارهاى ماست. چقدر نوع معمارى كنونى ما متناسب با نيازهاى ماست؟ چقدر عقلانى و منطقى است؟ طراحى لباسمان چطور؟ مسئلهى آرايش در بين مردان و زنان چطور؟ چقدر درست است؟ چقدر مفيد است؟ آيا ما در بازار، در ادارات، در معاشرتهاى روزانه، به همديگر به طور كامل راست ميگوئيم؟ در بين ما دروغ چقدر رواج دارد؟ چرا پشت سر يكديگر حرف ميزنيم؟ بعضىها با داشتن توان كار، از كار ميگريزند؛ علت كارگريزى چيست؟ در محيط اجتماعى، برخىها پرخاشگرىهاى بىمورد ميكنند؛ علت پرخاشگرى و بىصبرى و نابردبارى در ميان بعضى از ماها چيست؟ حقوق افراد را چقدر مراعات ميكنيم؟ در رسانهها چقدر مراعات ميشود؟ در اينترنت چقدر مراعات ميشود؟ چقدر به قانون احترام ميكنيم؟ علت قانونگريزى – كه يك بيمارى خطرناكى است – در برخى از مردم چيست؟ وجدان كارى در جامعه چقدر وجود دارد؟ انضباط اجتماعى در جامعه چقدر وجود دارد؟ محكمكارى در توليد چقدر وجود دارد؟ توليد كيفى در بخشهاى مختلف، چقدر مورد توجه و اهتمام است؟ چرا برخى از حرفهاى خوب، نظرهاى خوب، ايدههاى خوب، در حد رؤيا و حرف باقى ميماند؟ كه ديديد اشاره كردند. چرا به ما ميگويند كه ساعات مفيد كار در دستگاههاى ادارى ما كم است؟ هشت ساعت كار بايد به قدر هشت ساعت فايده داشته باشد؛ چرا به قدر يك ساعت يا نيم ساعت يا دو ساعت؟ مشكل كجاست؟ چرا در بين بسيارى از مردم ما مصرفگرائى رواج دارد؟ آيا مصرفگرائى افتخار است؟ مصرفگرائى يعنى اينكه ما هرچه گير مىآوريم، صرف امورى كنيم كه جزو ضروريات زندگى ما نيست. چه كنيم كه ريشهى ربا در جامعه قطع شود؟ چه كنيم كه حق همسر – حق زن، حق شوهر – حق فرزندان رعايت شود؟ چه كنيم كه طلاق و فروپاشى خانواده، آنچنان كه در غرب رائج است، در بين ما رواج پيدا نكند؟ چه كنيم كه زن در جامعهى ما، هم كرامتش حفظ شود و عزت خانوادگىاش محفوظ بماند، هم بتواند وظائف اجتماعىاش را انجام دهد، هم حقوق اجتماعى و خانوادگىاش محفوظ بماند؟ چه كنيم كه زن مجبور نباشد بين اين چند تا، يكىاش را انتخاب كند؟ اينها جزو مسائل اساسى ماست. حد زاد و ولد در جامعهى ما چيست؟ من اشاره كردم؛ يك تصميمِ زماندار و نياز به زمان و مقطعى را انتخاب كرديم، گرفتيم، بعد زمانش يادمان رفت! مثلاً فرض كنيد به شما بگويند آقا اين شير آب را يك ساعت باز كنيد. بعد شما شير را باز كنى و بروى! ماها رفتيم، غافل شديم؛ ده سال، پانزده سال. بعد حالا به ما گزارش ميدهند كه آقا جامعهى ما در آيندهى نه چندان دورى، جامعهى پير خواهد شد؛ اين چهرهى جوانى كه امروز جامعهى ايرانى دارد، از او گرفته خواهد شد. حد زاد و ولد چقدر است؟ چرا در بعضى از شهرهاى بزرگ، خانههاى مجردى وجود دارد؟ اين بيمارى غربى چگونه در جامعهى ما نفوذ كرده است؟ تجملگرائى چيست؟ بد است؟ خوب است؟ چقدرش بد است؟ چقدرش خوب است؟ چه كار كنيم كه از حد خوب فراتر نرود، به حد بد نرسد؟ اينها بخشهاى گوناگونى از مسائل سبك زندگى است، و دهها مسئله از اين قبيل وجود دارد؛ كه بعضى از اينهائى كه من گفتم، مهمتر است. اين يك فهرستى است از آن چيزهائى كه متن تمدن را تشكيل ميدهد. قضاوت دربارهى يك تمدن، مبتنى بر اينهاست.
نميشود يك تمدن را به صرف اينكه ماشين دارد، صنعت دارد، ثروت دارد، قضاوت كرد و تحسين كرد؛ در حالى كه در داخل آن، اين مشكلات فراوان، سراسر جامعه و زندگى مردم را فرا گرفته. اصل اينهاست؛ آنها ابزارى است براى اينكه اين بخش تأمين شود، تا مردم احساس آسايش كنند، با اميد زندگى كنند، با امنيت زندگى كنند، پيش بروند، حركت كنند، تعالى انسانىِ مطلوب پيدا كنند. “
و بعد در ادامه فرمايشات به مطلب مهمي اشاره ميفرمايند : ” ما براى ساختن اين بخش از تمدن نوين اسلامى، بشدت بايد از تقليد پرهيز كنيم؛ تقليد از آن كسانى كه سعى دارند روشهاى زندگى و سبك و سلوك زندگى را به ملتها تحميل كنند. امروز مظهر كامل و تنها مظهر اين زورگوئى و تحميل، تمدن غربى است.”